هلماهلما، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

♥ღღ♥هلما ♥ღღ♥...

رونمایی دخملم....

سلام عجقم مامانی امشب قراره دایی مالک اینا بیان تبریز   از صبح اومدیم خونه ی مامان جون و منتظریم دایی بیاد و دخمل گلم ببینه یه نقشه هایی هم با خاله ناهید کشیدیم بالاخره ساعت 23 رسیدن وقتی زن دایی اینا اومدن که تو رو ببینن خاله ناهید دخملمو  قایم کرد که اول رونما بدین تا دخملمونو نشونتون بدیم  آخرش دایی یه روسری داد به خاله تا عشقمو نشونش بده حالا دخمل گلمو ببینین       اینم از پسر دایی ها و پسر خاله ی دخملم ..     ...
22 مرداد 1393

باغلار باغی

سلام عمر مامانی امروز قراره همه با هم بریم باغلار باغی  بعداینکه ناهارو خوردیم یکم استراحت کردیم  ساعت 5/30 دایی اصغر و زن دایی اومدن دنبالمون همه مهمون دایی ابراهیم بودیم بچه ها رفتن سوار وسیله ها بشن ما هم نشستیم و اجیل خوردیم وای خدا کی دخملم بزرگ میشه با بچه ها بازی کنه؟؟ ساعت 12 که دیگه کلی خوشگذروندیم حاضر شدیم بریم خونه    ...
17 مرداد 1393

مهمونی دختر خاله

سلام خوشگل مامان امروز قراره با مامان جون و زن دایی زهرا و خاله ها بریم خونه ی دختر خاله مجلس زنونه ست فقط طاهاست که دخمل نیست از صبح زود اومدیم  صبحونه رو که خوردیم رفتیم خونه مادر شوهر دختر خاله که روضه داشت ساعت 12 برگشتیم خونه ی دختر خاله یکم غیبت کردیم با خانما تا ناهار حاضر بشه  بعد ناهار با خاله و مامان جون اومدیم خونه ...
11 مرداد 1393

افطاری تو خونه ی خاله نیر

سلام ناز گل مامان  امشب واسه افطاری خاله نیر دعوتمون کرده  من و دخملم و مامان جون از ظهر رفتیم واسه کمک به خاله  تقریبا ساعت 5 و 6 بود که کارا تموم شد و ساعت 7و 8 مهمونا اومدن تقریبا 30 نفری میشدن شب هم مهمونا رفتن و من ، دختر عموی محدثه و دختر خاله موندیم واسه کمک   ...
22 تير 1393

مهمونی

سلام نفس مامان امروز مهمونی داریم تنبل خانم پاشو کمکم کن   دختر ما رو باش مامانش مهمون داره دختره گرفته تخت خوابیده خاله ناهید و خاله نیر و مامان جون و دایی ابراهیم اینا قراره بیان نهار . بالاخره مهمونا اومدن و ناهارو خوردیم بعد یکم استراحت کردیم . عصر هم خاله ها با اقاجون و دایی  و بابایی شما رفتن شام غریبان خاله ی شوهر خاله نیر. ...
3 تير 1393